کیانا طاهری چایدره در خانوادهای هنرمند به دنیا آمده و بزرگ شده است. همین ویژگی باعث شده است در این حوزه رشد کند. او که متولد 1388 و ساکن محله رسالت است، باور دارد با همراهیهای خانواده، هنرهای بیشتری را نیز خواهد آموخت.
او از کودکی صدای رسایی داشته است. معاون پرورشی دبستان ناظرزاده این ویژگی او را کشف میکند و از کیانا میخواهد در مسابقات نقالی جشنواره شاهنامه جابربنحیان شرکت کند. دو سال پیاپی در کلاس پنجم و ششم ابتدایی مقام نخست نقالی را در این جشنواره به دست میآورد بدون اینکه آموزشی دیده باشد. این موضوع علاقه او را به این حوزه بیشتر میکند. کیانا که تبحر خاصی در نقالی دارد، ابتدای صحبت با ما، اشعار فردوسی را باصلابت میخواند.
حس و حال خوبش را بعد از خانواده هنرمندش، مدیون معلم پرورشیاش میداند و تعریف میکند: خانم امامیفر یک روز صدایم کرد و گفت برای جشنواره شاهنامه جابربنحیان آماده شوم. او همیشه من را تشویق میکرد و میگفت صدای خیلی خوبی دارم و با دیدن کلیپهای مرتبط با این موضوع، خیلی زود میتوانم یک نقال خوب و قابل شوم. البته برای آموزش و یادگیری خیلی مشکل پیدا کردیم. هیچ مجموعهای نبود که در این زمینه کلاس داشته باشد حتی فرهنگسراها. یادم هست که حتی لباس هم برای اجرا نداشتیم. به هر دری میزدیم لباس خاص نقالی را پیدا کنیم. خلاصه که باید برای شاهنامهخوانی مقدمات کار را بهسختی آماده میکردیم.
کیانا آموزشها را از طریق فضای مجازی دنبال میکند اما بعدها برای اجرا هم به مشکل برمیخورد. مجبور میشوند برای نخستین ضبط اجرایی که مناسب جشنواره باشد در نمازخانه مدرسه فضاسازی کنند. به همین علت، قسمتی از آن را پارتیشن میچیند و روی آن تصاویری میکشد که به نقالی ارتباط داشته باشد. طاهره اورعی، مادر کیانا، میگوید:. بعد از اینکه از اجرا با امکانات کم استقبال شد وکیانا دو سال پیاپی مقام نخست را به دست آورد، به فکر افتادیم و مصمم شدیم در فضایی مجهز میتواند اجرای بهتری داشته باشد تا در مسابقات نقالی دیگری شرکت کند. این شد که یک روز ظهر به آرامگاه فردوسی رفتیم و خواستیم اجازه بدهند کیانا در محیطی که به خود فردوسی اختصاص دارد و مناسب نقالی است اجرا داشته باشد و ما بتوانیم این اجرا را ضبط کنیم. خوشبختانه آنها نهایت همکاری را کردند و دخترم اجرای خیلی خوبی داشت.
کیانا از خوشحالی بودن و زندگی کردن در خانوادهای هنرمند سر از پا نمیشناسد. میگوید: پدرم آدم مبتکر و خلاقی است. مادرم هم هنرمند است و علاوه بر نقاشی بر در و دیوار خانه، سفالگری بلد است. کار روی شیشه و خیاطی و کارهای هنری دیگر را هم انجام میدهد. این برنامهریزیهای پدر و مادرم باعث شده است ما زندگی را قشنگتر ببینیم و شادتر زندگی کنیم.
درخواست میکند فرهنگسراها و مجموعههای آموزشی به هنر نقالی و شاهنامهخوانی اهمیت دهند. میگوید: هیچ آموزش و امکاناتی برای نقالی نیست در حالی که شاید خیلیها مستعد باشند و علاقه داشته باشند آن را دنبال کنند. خیلی دوست داشتم در محله یا فرهنگسراها کلاس نقالی میبود و آن را تا حد حرفهای به ما میآموختند تا بتوانم نقشی روشن برای آیندهام در این زمینه داشته باشم.